امروز پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۴

دیوار بی اعتمادی جامعه را فرو نریزیم!!

کد خبر: 9165
زمان انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۴ بعد از ظهر -
174 بازدید

یادداشت روز به قلم روح اله ساعدی؛

دیوار بی اعتمادی جامعه را فرو نریزیم!!

 

اینروزها در پیام های مختلف رسانه ها و از جمله فضای مجازی اگر خوب رصد کنیم، کلید واژه مهم “بی اعتمادی” و رسوخ این بیماری واگیر را به بخشی از جامعه مشاهده خواهیم کرد،که جای نگرانی دارد.یکی از مهم ترین پژوهش های این چند ساله اخیر در سطح جامعه که از سوی پژوهشگران دانشگاههای معتبر کشور و از سوی

دلسوزترین و با تجربه ترین و متعهدترین اساتید، انجام شده و در آن شاخصه های مهمی در حوزه جامعه شناختی شهرها مطرح گردیده، بسیار جای تامل دارد. نتیجه بسیار تأمل برانگیز، در برخی جهات واقعا غم انگیزو نگران کننده و از زاویه های مختلف به شدت قابل بررسی است. یکی از شاخصه هایی که در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته، میزان اعتماد مردم در جامعه است،که متأسفانه در سطح پایینی قرار دارد.

کنکاش در چرایی این ماجرا، زمان و وقتی بیش از این مقاله را می طلبد. اما معتقدیم این بی اعتمادی تنها در جامعه ی شهرها رسوخ نکرده، بلکه به شدت در فضای اداری_تجاری، فضای شغلی_ مالی، و داد و ستدی شهرهای مختلف کشور هم رسوخ کرده است. همه ی دلیل این کاهش محسوس اعتماد عمومی، خود مردم جامعه نیستند!! بخش مهمی از آن به رفتار نظام مسئولیتی و مدیریتی یک جامعه، حکمرانی خوب یا بد بخشی از مدیران، و پیامدهای مثبت یا منفی آن بر می گردد. بارها گفته ایم و نوشته ایم که اعتماد، آمپولی از قبل آماده نیست، که هر کس دوز اعتمادش در جامعه پایین آمد، خیلی سریع به “مرکز افزایش اعتماد” مراجعه کند، آستینش را بالا بزند و خواهش کند یک واحد آمپول افزایش اعتماد به او تزریق کنند، تا دوز اعتمادش بالا برود!!

خیر! اصلا اینطور نیست. آمپول اعتماد، عملکرد نظام مدیریتی و در راستای زنجیره ای از عملکردها، اطلاع رسانی ها و نتایج است و مراکز ارتقای اعتماد، ذهن های شفاف و مغزهای دلسوزی هستند که وسعت بخش اعتماد باشند. در یک جامعه، وقتی مدیرانش دروغ نگویند و با انتشار خبرهای کذب یا غیرشفاف یا جرح و تعدیل برخی از خبرها، سر مردم جامعه شان را کلاه نگذارند، خود به خود اعتماد ارتقاء می یابد. در یک شهر مثل سمنان وقتی فردی به بنگاه املاک مراجعه می کند، و مستند به گفته های مسئولین برای افزایش حداکثری ۱۵ تا ۲۵ درصد اجاره بها، در قبال اعتراضش فقط لبخند و استهزاء تحویل می گیرد، و وقتی هر روز در جامعه ای مثل شهر و استان سمنان از صبح تا شب، با هَجمه ای از خبرهای ناراست و نادرست و وعده ها قول های بی خاصیت مسئولین در قبال کنترل قیمت اجناس و کالاها و چگونگی ثبت نام درسامانه های مختلف و قرعه کشی خودرو، واریز یارانه ها و ایجاد نظام طبقاتی و اشرافی گری نوین و رانتی در شیوه ی ثبت نام مدارس برای بچه ها،استخدام ها، جابه جایی ها و دهها دروغ دیگر، یا وعده ی خُلف یا موکول کردن به آینده روبرو می شود، به نظر شما خواننده گرامی روزنامه پیام استان، از کدام اعتماد می توان حرف زد و به کدام دیوار اعتماد می توان تکیه کرد؟!

سالها پیش دکتر سریع القلم در مقاله ای این طور نوشته بود:” جامعه ای زنده است که در آن؛ آموزش اخلاق و مسئولیت اجتماعی در دوره دبستان تمام شده باشد، که حداکثر هزینه های غذا و مسکن، ۳۵ درصد درآمد شهروندان باشد، نرخ تورم در آن یک رقمی باشد، شهروندان آن به انجام کارهای صحیح و منظم توام با سلامتی مالی عادت کرده باشند،مجموعه جامعه و سیستم از مرحله امنیت و بقا عبور کرده باشد، شهروندان آن پس از تصادف رانندگی که پیش می آید، حتی یک واژه ناپسند نسبت به طرف مقابل استفاده نکنند، و… بله؛ جامعه ای زنده است که در آن، مدیریت آن جامعه مبتنی بر سعی و خطا نباشد، شهروندان آن نگران آینده خود نباشند، در آن فرهنگ مکتوب بر فرهنگ شفاهی غالب باشد، شهروندان آن از اخلاقی بودن و رعایت حریم های اجتماعی لذت ببرند، شهروندان آن، دندان های سالم داشته باشند، انتقاد از اندیشه ها و سیاست گذاریها در آن، پیامدی نداشته باشد، وقتی پلیس راهنمایی، اتومبیلی را به خاطر تخلف رانندگی متوقف می کند، پلیس سراغ راننده برود نه بالعکس، و نهایتا شهروندان آن به وفور و فراوان، در هر زمان به هم اعتماد کنند.”

همه ی ما به عنوان یک شهروند، تاوقتی در جامعه ای مثل سمنان یا هرکجای دیگری از این استان کویری زندگی کنیم، و هنوز کسانی باشند که به ما بگویند؛اگر کار شما پیش نمی رود،آشنایی پیدا کنید،و هنوز تقلب و تسلط نظام رانت سالاری و سفارش را در گوشه گوشه ی نظام اداری و اجتماعی ما،یگانه مایه ی پیشرفت کارهاباشد،و هنوز دروغ، دورویی و نفاق در کارها وجود داشته باشد، و هر روز تناقض بین گفته های مسئولین و واقعیت های جامعه ی ما، گسلی به وسعت و عمق ناکجاآباد ترسیم نماید، آیا نباید به حال و هوای حس اعتماد در این جامعه، هزاران بار افسوس خورد؟!  آیا وقت آن نرسیده است، بیاییم این پیکر زخمی را با کمک همدیگر، فقط کمی مداوا کنیم؟!

اشتراک گذاری