امروز سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

سمفونی مرگ در تبعید

کد خبر: 10619
زمان انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۶ بعد از ظهر -
212 بازدید

یادداشت روز به قلم علی اکبر مختاری؛

سمفونی مرگ در تبعید

 

در صفحات شبکه های اجتماعی چندین تصویر و دکلمه های عاشقانه از عباس معروفی تکرار میشود کمی درنگ میکنی و به عمق متن فرو میروی ولی انگار اینبار فرق دارد،  خبر زیر تصویر بسیار سخت و شکننده است «خالق سمفونی مردگان در غربت درگذشت». به ناگاه اندوه همه جا را فرامیگیرد و غم سترگی بر سینه ات می نشیند. غم از دست دادن سایه در غربت ناگوار و تلخ است که با خبر آسمانی شدن عباس معروفی ، مولف بزرگ ادبیات داستانی معاصر غمت تازه می شود. در این روزهای تلخ و تیره کاری ازتو ساخته نیست جز نظاره گر بودن به قصه پر غصه مولف در غربت و اندوه و حسرت بر رنجی که در این دوران بر مولفان و هنرمندان ایرانی رفته است. دوباره پرسش بی جواب ذهنت را مشغول میکند که چرا اینگونه زندگی بزرگان ادب و هنر این سرزمین باید دور از وطن و در غربت به پایان برسند و حتی امکان بازگشت و گرامیداشت آنان در هنگام حیات و پس از آن در وطن مهیا نیست؟
سید عباس معروفی متولد تهران است. پدر او سید علی اکبر معروفی عشایرزاده ای از ایل بزرگ سنگسراست که به تهران مهاجرت کرده است. پدر فردی بازاری و متشرع و از مریدان آیت الله زیارتی است و به همین جهت عباس در کودکی و جوانی در یک خانواده مذهبی و متعصب رشد میکند.  معروفی به جهت عشق و علاقه ای که به داستان و رمان دارد در این راه قدم می گذارد. در سنین جوانی نویسندگی را شروع کرده و با تلاش و جسارت و گذشتن از گردنه های سخت روزگار سخت و متخاصم در میانسالی به یک رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، شاعر، ناشر و روزنامه‌نگار توانا تبدیل میشود. حاصل چند دهه تفکر و قلم فرسایی وی آثار فاخری همچون سمفونی مردگان، سال بلوا، پیکر فرهاد، فریدون سه پسر داشت، ذوب شده، تماما مخصوص، نام تمام مردگان یحیاست، دریا روندگان جزیره آبی تر و دهها آثار ادبی دیگر است.
معروفی در دهه هفتاد با انتشار مجله گردون و بهره گیری از اندیشه روشنفکران و نواندیشان به واسطه شرایطی که در دوره دولت اصلاحات ایجاد شده بود به روشنگری و آگاهی بخشی جامعه میپردازد. فعالیت ژورنالیستی معروفی در فضایی که سازمانهای فرهنگی  بدنبال ترویج ارزشهای جنگ و جهاد بودند به مذاق حلقه های ایدئولوژیکی روزنامه کیهان خوش نیامد و با استفاده از منابع قدرت به پرونده سازی و مقابله با گردون پرداختند. نهایتا با فشار نیروهای امنیتی و سختگیریها و رنجهایی که تا مرحله محکومیت به اعدام بر وی میرود، مجبور میشود برای رهایی از سانسور و ادامه کار ادبی خود به کشور آلمان مهاجرت کند و سه دهه در غربت و تبعید می نویسد و نشر میدهد تا در دهم شهریورماه  ۱۴۰۱ زندگی او در شهر برلین آلمان به پایان می رسد. بیان چند نکته در خصوص  منش و بینش عباس معروفی حائز اهمیت است.
عباس معروف در حرفه خود فردی پرتلاش و جسوراست از ابتدا که خود را یافته است و به فضای حرفه ای نویسندگی و روشنفکری پا گذاشته است بدور از عافیت طلبی و وادادگی با تمامی مشقتها از موانع عبور میکند و از اصول و حقایقی که یافته است کوتاه نمی آید. باسی دریا روندگان جزیره آبی تر  دائما با جدالی درونی و بیرونی مواجهه است در درون با کشمکش ذهن و ایده و شخصیت سازی و در برون با عوامل فیزیکی و دیوارهای حذف و سانسور که بر سر راه او قرار گرفته اند میجنگد و در این سالهای آخر در جبهه ای دیگر در جدال با بیماری سخت و لاعلاج دست و پنجه نرم میکرد. او در این راه بسیار مردانه و قاطع جنگید و ترس از شکست نداشت و همزمان آموزنده و آموزگار بود و به شاگردان خود میگفت « روزنامه ها را باد میبرد برای ماندگار شدن باید سخت کوش و جدی باشید و کتاب بنویسید». تلاش و سخت کوشی و پاکی وی شهرت و منزلت ادبی و چندین جایزه داخلی و خارجی برای او به ارمغان آورد و به همین جهت سیمین دانشور همسر جلال آل احمد به پاس از این تلاش و فن و تخصص والای او در نویسندگی   قلم جلال را به اوتقدیم میکند.


مهم تر از تخصص و استادی عباس معروفی در نویسندگی ، فهم دغدغه ها و  اندیشه او نسبت به ایران و ایرانی است. معروفی با عمیق شدن در هویت و فرهنگ ایران به چندگانگی نظام های حقیقت در این هویت پی برده است و در آثار خود همانند سمفونی مردگان و فریدون سه پسر داشت، تراژدی غم انگیز برادر کشی که از این تضاد عقیدتی و هویت چندگانه  به جان خانواده ایرانی افتاده است سخت شکوه دارد. آنچه او از فرجام تضاد عقیده در درون می بیند و در رمان های خود  مینویسد در دهه بعد در ماجرای قتل های زنجیره ای در عرصه سیاسی اجتماعی ایران رخ می دهد. معروفی دغدغه ایران را دارد و دردها و مشقتهای جامعه ایران را در سال بلوا  نشانمان می دهد و از لایه های پنهان و عمیق تر حیات سیاسی اجتماعی ایران مینویسد. لذا واژه هایی همچون آزادی و عشق و حقیقت را زلال و شفاف میخواهد و از درآمیختن این واژه ها با مصلحت اندیشی و محافظه کاری سخت بیزار است و در این راه نوشته، نقد کرده و فهم  خود را اثبات کرده است.
عباس معروفی نویسنده برجسته ایرانی می توانست به ایران باز گردد و بیشتر بنویسد و بیاموزد و در رشد  ادبیات داستانی معاصرایران کمک شایانی باشد ولی دریغ و درد که به سبب تنگ نظری مورد بی مهری قرار گرفت و به تبعید ناخواسته تن داد و دور از وطن، غصه او را دق داد. شایسته است دوستداران و شاگردان و دلسوزان شعر و ادب با شکل دادن به بنیاد عباس معروفی ادامه دهنده راه او باشند.

 

اشتراک گذاری