امروز سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

التماس تفکر یا مطالعه ؟ کدامیک را التماس کنیم!!!

کد خبر: 10865
زمان انتشار: ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۸ بعد از ظهر -
183 بازدید

یادداشت روز به قلم مرتضی دهرویه؛

التماس تفکر یا مطالعه ؟ کدامیک را التماس کنیم!!!

 

مبنای فکر کردن ، یعنی خواست ارتباط با دیگری و گفتگوی درونی با ابجکت های درونی شده ، البته آبجکت های درونی  شده در هنگام گفتگو با ما که مبنای تفکر است ، با روسوباتی که از مفاهمه های گوناگون به دست می آوریم از جمله مطالعه و… غنی تر می شود و می تواند بستر محکم تری برای گفتگوی درونی آغاز کند.

مطالعه، همانگونه که از نامش پیداست، اطلاعات انسان را بیشتر می کند و معادل «پژوهش» است. شما در پژوهش، از داده های دیگران استفاده می کنید و آنها را در ذهن خود انبار می نمایید. این داده ها ممکن است درست یا غلط باشد. بخصوص در جهان امروز که «رسانه» در جهت دهی ذهنی افراد به نفع خود «شعبده» می کند، دانسته های «غلط» ما اغلب بیش از دانسته های درست ماست. پس بسیار بسیار مهم است که بدانیم، «دانستنی ها» و «آگاهی ها» همیشه حاوی اطلاعات درست نیست. برای «نفع» بردن و «استفاده» از دانسته ها، ما باید آنها را به هم مرتبط کنیم تا به «نتیجه» نهایی برسیم. اما…

اما پیش از هر چیز، این اطلاعات باید غربال شوند تا سره از ناسره جدا شود. گاهی، وجود اطلاعات نادرست در میان دانسته های ما، باعث ایجاد ارتباطات کاذب بین اجزای آن شده و یک شکل کاملا اشتباه از نتیجه واقعی ایجاد می کند.

تجمع و افزایش اطلاعات، از شنیدن و دیدن(خواندن) حاصل می شود. اما غربال و ارتباط و اتصال آنها به یکدیگر، نتیجه فرایند بسیار مهمی به نام «تفکر» می باشد. از آنجاییکه هر انسانی حتی بطور ناخودآگاه در طول زندگی داده های فراوانی را کسب می کند، ذهن همه ما پر از «دانستنی ها» است. یعنی «تجمع اطلاعات» لزوما نیازمند به کار گیری زمان و انرژی نیست. اما، حتی آن دانستنی های ناخودآگاه، نیازمند «پالایش و پردازش» هستند که در فرآیند «تفکر» عملی می گردد.

به نظر می رسد، «تفکر» یک پدیده بسیار مهمتر از «مطالعه» است. مطالعه مداوم همراه با تفکر، دانشمند و صاحب فکر می آفریند. تفکر بدون مطالعه هم، می تواند انسان را از سقوط برهاند و ناکامی را بزداید. اما مطالعه بدون تفکر… گمان می کنم بسیاری از گرفتاری های امروز بشر، زاییده همین لغزش تاریخی است. روشنفکرانی که همیشه فکر کرده اند درست فکر می کنند، و بدلیل دانش تلنبار شده، دیگران هم از آنها تأثی کرده اند و جامعه ای را به سقوط کشاندند!

ویلفرد بیون، رویاها نگهبانان جذب و پردازش افکار و عواطف در طول خواب هستند. این پردازش به شکل «تفکر» ناآگاه (فانتزی ناآگاه) و افکار رویاگونه درمی‌آید، که ساز و برگ تولید «افکار» آگاهانه و ظرفیت «تفکر و نمادسازی» در حیات بیداری همتای آن‌هاست. آن چه که به نظر می‌رسد در این جا با آن مواجهیم ایده‌ی بدیع رویا به مثابه چیزی به هدف پردازش است، به ویژه، قسمی از تابع پردازش دانش برای تجربیات هیجانی. چنین مفهوم معرفت‌شناسانه ماهیتا با این نظریه فرق دارد که رویا توسط کار-رویا که رویای پنهان را به رویای آشکار تبدیل می‌کند پدید می‌آید. فروید به معماری رویاها و رویا دیدن علاقه‌مند بود اما بیون ادعا می‌کرد کار-رویا تنها سویه‌ی کوچکی از رویا است، و از این رو بر عملکرد دانشی رویا تأکید می‌‌نهد که رویا دیدن را به برساخت روایاتی با دلالت نهان و آشکار محدود نمی‌کند. با این حال، وقتی بیون اعلام می‌کند که یک رویا می‌تواند آن قدر اضطراب‌آور باشد که نتوان رویایش را دید، معتقدم که از مفهوم سرکوب استفاده می‌کند.

به سخن کوتاه، نوشته‌های بیون در باب رویاها، توجه ما را به این ایده که رویا دیدن نوعی از «تفکر» است جلب می‌کنند. بنابراین قسمی عملکرد پردازش‌گر (یا دگرگون‌ساز) به رویاها تفویض می‌گردد، به همان طریق که تفکر دارای عملکرد پردازش است. اما طبق انتظار، بیون به همان ترتیب یک عملکرد نا-پردازش ذهن را الحاق می‌کند که «عناصر بتا» نام می‌نهد. این عناصر وجه‌ مشخصه‌ی تجربیاتی در جهان هستند که «ابژه‌ی حس و احساس» باقی می‌مانند. در زندگی ذهنی، می توان آن‌ها را به عنوان « افکار رویاگونه» که به صورت معکوس عمل می‌کنند توصیف نمود، به این معنی که عملکرد آن‌ها خلق توهم است. این مسئله تأکید می‌‌کند که یک رویای «صحیح» در هر زمان یک دستاورد، یا همان گونه که بیون توصیف می‌کند، «یک کار روان‌شناختی در حال پیشروی» است.

اشتراک گذاری