امروز سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

ضرورت گفتگو برای حل مناقشات جاری

کد خبر: 11209
زمان انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۱ بعد از ظهر -
239 بازدید

یادداشت روز به قلم علی اکبر مختاری؛

ضرورت گفتگو برای حل مناقشات جاری

 

دختر جوان کرد که در یک نیمروز توسط گشت ارشاد پایتخت دستگیر شد و در مقر پلیس جان سپرد هرگز باور نداشت  سرگذشت او شروع جنبشی اعتراضی علیه حجاب اجباری شود و ندای این جنبش در سراسر عالم طنین انداز شده و نامش رکورد ترند شبکه های اجتماعی جهان را جابجا کند. این حادثه با پیشینه تبعیض و فشار و فساد و انبوهی از محنتهایی که بر مردم رفته است در هم آمیخت و به صورت اعتراض در کف خیابان به صدا درآمد.  تاکنون دو هفته از این ماجرای غم انگیر مناقشه بی پایان بین حاکمیت و مردم میگذرد و حاکمیت با همان رویه های گذشته بر طبل غضب و نسق پدرسالارانه خود میکوبد و چندان تمایل به شنیدن صدای معترضان و  احترام به حق اعتراض ندارد. اعتراض به حجاب اجباری همراه با شعارهایی در حمایت از زنان و کسب آزادیهای اجتماعی توسط جوانان ۱۷ تا ۲۵ سال تعجب برانگیز بوده نه تنها مسئولین و حاکمان را وادار  به واکنش کرده و دولت را در حالت سردرگمی و انفعال قرار داده است، بلکه جامعه شناسان و نخبگان فکری  نیز از جسارت و حرکت دهه هشتادی ها به وجد آمده اند. دو قشر زنان و جوانان پیشتاز جنبش اعتراضی کنونی هستند و  شکل گیری جنبش مدنی توسط نیروهای نوین اجتماعی سبب تغییر رویکرد در تحلیل های علمای علوم اجتماعی در شناخت بیشتر جامعه ایران شده است. از سویی دیگر امواج  این جنبش اعتراضی به خارج از مرزها و تمامی آفاق پیچیده است و در زمان کوتاهی به سرعت گسترده شده و مدتی تیتر یک تمامی رسانه های جهان را به خود اختصاص داده است. برخی از چهره های برجسته جهانی  چنین رخدادی را الهام بخش برای حمایت و شکل گیری  جنبشهای آزادی خواهی زنان و مبارزه با تبعیضهای جنسیتی در جهان خوانده اند.

ابتدا دلایل اینکه زنان و جوانان پیشتاز این جنبش هستند بدین سبب است که در شرایط کنونی  بیشترین فشار و حس ناامیدی به این دوقشر تحمیل میشود. شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی و  انسداد سیاسی توسط عموم مردم تحمل میشود ولی وقتی در این وضعیت برای حوزه فرهنگی هم پلیس و اجبار و برخوردهای تحقیر آمیز تعیین میشود و افراد در سن جوانی و در اوج قدرت و اقتدار که نیاز دارند در جامعه دیده شوند با برخوردهای تحقیر آمیز همراه با خشونت مواجهه میشوند این شرایط ذهنیتی منفی از پلیس و تصمیم گیران حوزه اجتماعی در افکار دختران و زنان باقی گذاشته است و این گونه رفتارهای اجباری حکومت را دخالت در زندگی خصوصی خود تلقی میکنند و در شرایط سخت ناخواسته اینگونه با اعتراض عمومی بروز میکند. در خصوص جوانان نیز میتوان به نا امیدی از دستیابی  به شغل و زندگی و برآوردن حداقلهای زندگی معمولی همانند مسکن و خودرو و ازدواج اشاره کرد. به هر صورت در این سالهای تحریم و تورمهای دو رقمی سالانه اگر چه پول ملی به شدت بی ارزش شده است در مقابل قیمت اموال و دارایی مردم افزایش داشته است و این روند گرچه تعادل اقتصادی خانوار را به هم زده است و عده ای میلیارد فقیر خلق کرده است که در خانه های میلیاردی سکونت دارند ودر رفع مایحتاج خود و خانواده درمانده اند ولی بخش عمده ای از جوانان نه تنها اموال و دارایی ندارند که به سبب تورم ارزش افزوده داشته باشد بلکه مواجهه با وضعیتی هستند که نه شغل و درآمد درخوری می یابند نه توان و پشتوانه ای دارند که مهاجرت کنند و نه امید به آینده که با این حقوقها و درآمدهای ناچیز بتوانند تشکیل خانواده داده و بتوانند حداقل یک خودرو ارزان قیمت تهیه کنند و در نهضت مسکن ملی صاحب خانه شوند و به کلی چنانچه از حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی خود به نفع حکومت بگذرند از منظر اقتصادی  هیچ افق روشنی را در پیش رو ندارند که بتوانند یک زندگی ساده و عادی داشته باشند. لذا تداوم چنین وضعیتی که تغییری در آن حاصل نمیشود جوانان را سرخورده و خشمگین کرده است و چیزی برای از دست دادن ندارند. مرگ مهسا امینی جرقه جنبشی است که دو قشر زنان و جوانان ارکان اصلی آن هستند.

نکته دیگر اینکه در همه جوامع به طورمعمول در رابطه بین حکومت و مردم همیشه مناقشه وجود دارد و این پدیده همانند دعوای خانوادگی باید با وساطت یک میانجی بیطرف که زبان حال هر دو طرف را میفهمد حل و فصل شود. چنین میانجی همان جامعه مدنی است که از افراد، گروهها و نهادهای غیر دولتی تشکیل شده است.  شوربختانه  برای بحران کنونی طرفین  میانجی برای حل مسالمت آمیز این مناقشه نیافته اند. دلایل این امر اینست که نظام سیاسی اگر چه با بروکراسی و سازمانهای مدرن اداره میشود ولی نرم افزاری که بر این سازمانها حکمروایی میکند رویکردی سنتی، فقاهتی و اقتدارگرا دارد و با این شرایط کارکردهای علمی و عملی نهادهای واسطه گر بین حکومت و جامعه به رسمیت شناخته نشدند و حداقل نیروهای مدنی که میتوانستند در شرایط بحرانی نقشی ایفا کنند طی سالهای گذشته  به تدریج با زور و تهدید حذف شده اند یا چهره های فرهنگی و ورزشی که  نزد مردم محبوب بودند و میتوانستند نقش میانجی داشته باشند  با برچسب زدن و  لجن پراکنی منزوی گشته اند . لذا در این شرایط هیچ نهاد مدنی بیطرف  و حزب و انجمن و گروه و شخصیت سیاسی و سلبریتی جایگاهی نداردکه بعنوان واسطه در این مناقشه حضور پیدا کند و به حل مسئله کمک کند.

روندی که پیش رو داریم افق روشنی را به ما نشان نمی دهد. چون جدا از مسائل لاینحل ما با جهان خارج، با ناکارآمدی دولت و  ظهور مناقشات بیشمار بین حاکمیت و مردم مواجه هستیم. در این شرایط سخت بی اعتمادی، مقامات ارشد حکومت بعنوان والدین خانواده بجای حل مسئله و یافتن میانجی برای صلح و گفتگو سعی دارند میانجیان را بی اعتبار و مقصر بدانند و مسئله ها بصورت حل نشده در پس یکدیگر انباشته شود.

اشتراک گذاری