امروز سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

ضرورت تغییر رویکردها

کد خبر: 11669
زمان انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۶ قبل از ظهر -
277 بازدید

یادداشت روز به قلم علی اکبر مختاری؛

ضرورت تغییر رویکردها

 

در روزهای اخیر محسنی‌اژه‌ای، رئیس دستگاه قضا  در سخنانی در شورای عالی قوه‌قضائیه گفته است: خطاب به همه جریان‌ها، گروه‌ها، جناح‌های سیاسی، دسته‌جات و افرادی از عموم مردم که دارای ابهام، سوال، انتقاد و اعتراض هستند، اعلام می‌کنم که آمادگی استماع ‌نظرات و پیشنهاد‌ها و انتقادات آنها از طریق گفت‌وگو را دارم. قاضی‌القضات ضمن مرتبط دانستن علت بروز بحران اخیر در کشور به صهیونیست‌ها، آمریکایی‌ها و برخی کشورهای اروپایی به مقامات دادگستری‌های سراسر کشور نیز دستور داده تا پرونده‌های ارسال شده از دادسراها پیرامون عناصر ناآرامی را در دادگاه‌ها، خارج از نوبت مورد رسیدگی قرار دهند.

اگر چه بحرانها و مسائل اجتماعی تک علتی نیستند و باید برای شناخت پدیده های اجتماعی ابعاد و دلایل متعدد مسئله بدقت مورد بررسی قرار گیرد ولی هم اینکه قاضی القضات در چنین شرایطی بر خلاف رویه های قبل تغییر رویکرد داشته و حاضر به شنیدن صدای مردم است امری پسندیده است. چنانچه حصار یکتا انگاری شکسته شود و این رویکرد گفتگو محور در همه ارکان تسری پیدا کند ذاتا امری مثبت است و از لطمات جانی و مالی عظیمی جلوگیری میکند.

تغییر و تحول خواهی در رابطه بین دولت و جامعه رویه ای دوسویه دارد. تحول از منظر دولت به صورت سلطه و تغییر تعریف میشود یعنی دولتها با در دست داشتن بالاترین سطح قدرت و ثروت تلاش میکنند بر رفتار افراد جامعه تغییر ایجاد کنند و ارزشهای جامعه را با خود همسو سازند. دولت در رقابت با سازمان‌های قدرتمند اجتماعی برای نظم‌بخشیدن به امور و هدایت رفتار افراد جامعه، باید بتواند استراتژی‌های بقای کارآمدتر و جذاب‌تری شامل نمادها، پاداش‌ها، مجازات‌ها و … ارائه کند. در مقابل سازمانهای اجتماعی نیز تلاش دارند با نفوذ در ساختار قدرت و ارایه گفتمانهای برتر و مطلوب در ساختار سیاسی و حکمرانی تحول ایجاد کنند. میزان تغییر و تحول دو جانبه در کشورهای مختلف، به میزان برخورداری از آزادی، دموکراسی و سلامت بروکراسی هر جامعه متفاوت است. در کشورهای توسعه یافته و برخوردار از جامعه مدنی قوی و نیروهای اجتماعی متکثر میزان تغییر و تحول در ساختار سیاسی و گردش نخبگان بالاتر از کشورهای جنوب با حکمرانی سنتی و قبیله ای است. در مقابل در کشورهایی با دولتهای ضعیف دولتمردان به‌جای تحول و بهبود وضعیت جامعه، به سمت سیاست بقا، روزمرگی یا همان توزیع امتیازات حرکت ‌می‌کنند. حکومت مانند یک سازمان می‌تواند تحول‌خواه یا اسیر وضعیت موجود باشد.

در ایران در همه دورانها حکومتها با ابزارهای سلطه توانسته است بخش عمده ای از اهداف و ارزشهای خود را  مهیا سازند ولی جامعه ناراضی و منفعل و بدون ابزار قدرت در پس خواسته های خود جا مانده و انباشت عظیمی از خواسته ها و مطالبات را بر دوش میکشد. این انباشتگی مطالبات همیشه جامعه ای سرخورده و خشمگین ساخته است که نتوانسته از مسیرهای قانونی و نهاد های رسمی اهداف تحول خواهی خود را پیش ببرد و به حاکمیت منتقل کند وهمیشه  همه راههای گفتگو و تغییر را مسدود می بیند.  لذا پس از چند دهه سکوت و صبوری کماکان به تغییر احتمالی دلبسته است. نسل جدید که از ارزشهای گذشته و پیشین عبور کرده و در بستر امواج ارتباطات جهانی جامعه پذیری نوینی را تجربه کرده است مسلما شرایط قبل را تحمل ندارد و  با جرقه ای در کف خیابان حاضر شده است تا با شعار و اعتراض، عطش  تغییر و تحول خواهی را فریاد بزند.

تغییر و تحول خواهی در ذات جوامع وجود دارد. اگر جامعه ای بدون تغییر و تحول باقی بماند دچار خمودی و فرسودگی میشود. تغییرات میتواند به صورت اصلاحی یا مشارکتی با گفتگو، مدارا، انعطاف و پیاپی باشد و یا به صورت انقلابی و پدیده ای سخت و شکننده و خشونت بار پس از انباشت اعتراضات ظهور کند. تغییر و دگرگونی اجتناب ناپذیر است چگونگی و کیفیت آن به میزان مدارا و هوشمندی حاکمان و همبستگی و مشارکت افراد جامعه وابسته است.

اشتراک گذاری