امروز شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴
یادداشت روز به قلم سید رضا هاشمی؛

ایجاد تحول، دشوار خواهد بود !

یکی از اصلی‌ترین مشکلات حکمرانی ما ایجاد مسئولین بی‌اختیار یا کم اختیار و مختارین بی‌مسئولیت یا کم مسئولیت است
کد خبر: 25533
زمان انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۴ بعد از ظهر -
287 بازدید

یادداشت روز به قلم سید رضا هاشمی؛

ایجاد تحول، دشوار خواهد بود !

ترامپ‌به سفر سیاسی تبلیغی اقتصادی خود به عربستان و قطر و امارات پایان داد تا با این سفر چند نکته و تذکر سیاسی و اقتصادی به دنیا بدهد. به اروپا بگوید که شرکای اقتصادی سیاسی دیگری در جهان هستند که می توانند جایگزین اروپا برای آمریکا باشند تا مشکلات جهانی که عمدتا متمرکز به خاورمیانه هم هست با همراهی سیاسی آنها حل و فصل شود.

 

به روسیه پیام داد که آمریکا هنوز هم در نزدیکی روسیه پایگاه های سیاسی و همراهی دولت های متعددی را دارد.

به ایران پیام داد که روی دوستی و همجواری عربستان و امارات و قطر برای پیشبرد اهداف انقلابش حساب نکند و به دنیا پیام داد که  اگر توسعه اقتصادی می خواهید، می توانید با آمریکا دوست شوید و مثل سوریه از بند تحریم ها خلاص شوید و حتی با یک سفر سه روزه دولتمردان آمریکایی، می توانید میلیاردها دلار صرفه اقتصادی برای یک کشور به دست آورید.

اما به راستی جامعه توسعه یافته در دنیای امروز چه جامعه ای است؟ جامعه توسعه‌یافته عبارت است از جامعه‌ای که اولاً اقدامات ناشی از اختیار حاکمانش رشدیافته باشد، عقلانی باشد و مرتباً الزامات جای خودش را به اختیارات تبدیل کرده باشد. البته در آن اختیارات آزادی سیاسی هم باشد؛ رقابت اقتصادی هم باشد؛ شکوفایی فرهنگی-هنری هم باشد. ذات توسعه با ذات اختیار مدیران و حاکمان ارشد کشور عجین است.

بعد از پیروزی انقلاب در سال ۵۷، قانون اساسی‌که نوشته ‌شد در مفهومش، مفهوم انتخاب برای مردم ریشه دواند و همه چیز بر اساس انتخاب مردم نوشته شد. اما از این مجموعه ی مدون، چه چیزهایی در اجرا و انتخاب مردم متجلی و تحقق پیدا کرد؟

همیشه در ایران الزامات، منجر به استفاده غیر منطقی توسط حاکمان شده است. در مواردی که بین اقتضائات امنیت و اقتضائات توسعه تعارض پیش‌آمده است، همیشه امنیت اولویت اول بوده است. حتی کوچکترین عوامل و ساده و پیش پا افتاده مثل جذب یک کارمند یا دانشجو در ابتدای انقلاب و حتی در حال حاضر با گزینش ها و نظرات امنیتی عجین شد. به‌ علاوه از امنیت هم، تعریف مُوسّعی شده است؛ به طوری که خودش را جلوی هر چیزی قرار داد و اقتضائات توسعه به خاطر الزامات یا توهم های امنیتی به حاشیه رانده شد. گاهی امنیت برای نگه داشتن اصل انقلاب است و درست است  و هر چیزی که موجودیت کشور را به خطر بیندازد، امنیتی می‌شود؛ اما آنچه اتفاق افتاد، فلان فاکتور سیاسی  یا اقتصادی هم تهدید امنیتی تلقی شد. از سوی دیگر اقتصاد دارای لوازمی است. در اقتصادی که سرعت و دقت و سود بر پایه شفافیت نباشد، می شود اقتصاد پنهان و پرورش دزد به جای فعال اقتصادی که به بهانه کمک به کشور و رفع تحریم دزدی کنند، نفت بدزدند، طلا ببرند، قاچاق سوخت انجام دهند و سرشان را هم بالا بگیرند و در صف اول بنشینند. همین شد که  امنیت خیلی فربه شد  و خودش را جلوی هر چیزی قرار داد که اگر کسی در اداره ای بخواهد رییس یک قسمت هم بشود، دو نهاد امنیتی باید تاییدش کنند و اینجاست که به هر کس بخواهند تاییدیه می دهند و هر کس را نخواهند باغچه اش را بیل می زنند تا کرمی بیابند .

و  اینجاست که اقتضائات توسعه به حاشیه رانده شد. در حالی که مفهوم توسعه  دو چیز می‌خواهد؛ یکی جامع‌نگری در اعاد مختلف سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی و ….و دیگری بلند‌مدت نگری.

اگر سایه ترس و ابهام و رد صلاحیت به علت های نامعلوم و محدودیت های ایجابی و سلبی برای مسئولین باشد که حتی رییس قوه مققنه یک کشور برای ریاست جمهور شدن رد صلاحیت شود، دیگر در چنین جامعه ای اتخاذ تصمیمات سخت سیاسی اقتصادی و فرهنگی بلند‌مدت که نوعی التزام رفتاری از آن در بیاید غیرممکن است  و دچار یک عملگرایی لحظه ای برای خوشامد امنیتی ها و رئوس هر استان و شهر و کشور شدیم.

یکی از اصلی‌ترین مشکلات حکمرانی ما ایجاد مسئولین بی‌اختیار یا کم اختیار و مختارین بی‌مسئولیت یا کم مسئولیت است. حتی یک شهردار شهری کوچک هم از ترس و واهمه برخوردهای امنیتی و سیاسی و اقتصادی، قدرت اتخاذ تصمیم های قوی ندارد. یعنی ما مسئولیت توسعه شهری و استانی و کشور  را از یک جایی می‌خواهیم که  اختیارات تصمیم‌گیری برای توسعه را ندارد. حتی رییس جمهور این کشور بدون تایید فلان گروه و شورا امکان اجرا و تصمیم به یک رفع فیلترینگ فضای مجازی را ندارد و یا یک قاضی می تواند یک فضای مجازی را فیلتر کند. ولی منتخب مردم نزدیک یک سال است که رییس جمهور شده و هنوز هیچ . کشور ما در اجرا همواره و مخصوصاً در بیست سال اخیر، شاهد روند مستمر کاهش اختیارات دولت در توسعه  بوده‌ است. دولت به عنوان مجموعه ای که وظیفه توسعه کشور را دارد، همیشه با قوانین و شوراها و کارگروههای خارج از دولت محدود شده است. اما نهادهای خارج از دولت هر روز قوی تر و خارج تر از نظارتهای دولت و این یعنی به ضرر دولت و به نفع نهادهای مختار و غیرمسئول که وظیفه ای به توسعه نداشته و ندارند .

جالب اینکه در این کشور هر نهادی را ببینید، یک نهاد موازی هم دارد. وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه را دارد. دانشگاه ها، دانشگاه آزاد دارند. مدارس دولتی، مدارس غیر انتفاعی دارند. ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران را دارد. دستگاه‌های موازی با همان ذهنیت امنیت شکل‌گرفته است که این موازی‌های مستمر بسیار هم پرهزینه است و اولین صدمه‌اش به تمرکز سیاست‌گذاری است. روندی که بازرسی‌ها و تقویت دستگاه‌های نظارتی را افزایش داده است. حاصلش چیست؟ حاصلش بی‌جرئتی مدیر است و دیگر کسی جرئت تصمیمات اساسی برای توسعه را  به خودش نمی‌دهد.

و این تشکیلات ها موجب ایجاد تسلط محض امنیت بر توسعه و لوازم شکوفایی اقتصادی سیاسی و باعث ایجاد یک نگاه غیرفنی نسبت به برنامه توسعه شده است که تنها به نوشتن و جمع‌بندی یک سری آرمان‌ها در سند برنامه بسنده می‌کند و مسئولین را به جای عملگرایی به شعار زدگی دچار می کند و در نهایت  یک انسجام فرابخشی و جامع‌نگر در برنامه‌ها به وجود نمی آید و کشور را در یک حرکت بلندمدت توسعه قرار نمی گیرد. دنیا دیگر جهان وارفته و پراکنده ای نیست؛ بلکه با رشد تکنولوژی به دهکده ای تبدیل شده که در این دهکده نمی توانی به دزد ها و کشورهای قدرتمند بگویی به گاوصندوق و معادن طلا و نفت و مس و …. من چشم نداشته باش. کشورها برای رفع نیازهای اقتصادی خود یا با معامله نیازمندیهای خود را تامین می کنند یا با جنگ و کشتار و تصرف و تغییر حکومتها .

قطر و عربستان و امارات راه معامله پیش گرفتند و ایران و کشورهایی که علاقه وصف ناپذیری به ادامه سیاستهای گذشته دارند، یا باید معامله کنند یا باید آثار تقابل تجاری و اقتصادی و سیاسی را بپذیرند. یک بحث بسیار مهم  دیگر که نشانگر عدم توجه حاکمان به بدنه جامعه است، این است که حاکمان ما  مرتباً سرمایه اجتماعی‌مان را به تحلیل بردند .کسی می‌تواند برنامه‌ریز باشد که جامعه او را قبول داشته باشد و به او اعتماد کند. هر رییس جمهوری آمد، در انتها منزوی شد. این سرمایه اجتماعی مرتباً رو به تحلیل قرار گرفت و  مثل یک ستونی است که از زیر موریانه آن را ویران کرد. واقعاً می‌بایست روی عواطف و احساسات و ارزش‌های مردم صداقت نشان داد و سرمایه اجتماعی را بازیافت کرد و بعد می‌شود برنامه‌ریزی کرد. همه چیز از مشارکت اجتماعی شروع می‌شود؛  یعنی کارهای بزرگ را با مردم می‌توان شروع کرد، ولی امروز به جایی رسیدیم که به جای مشارکت خواهی مردم به توسعه، رییس جمهور از مردم می خواهد مانند قرون قبل بدون کولر زندگی کنند تا ناترازی برق حل شود. وامصیبتا!!

اما انسان ها با امید زنده اند. برای بهبود مسیر کشور، به نظر من اولین کاری که یک رئیس‌جمهور باید بکند، ضرورت بازیافت اعتماد عمومی و تقویت مشارکت اجتماعی است. دوم این است که ساختار قدرت خود را اصلاح کند و به مشارکت مردمی تن دهد. با ساختار قدرت نباید دربیفتد و در این زمینه دکتر پزشکیان در صحنه داخلی خوب عمل کرد؛ باید اثبات کرد که اصلاح امور به نفع سیستم و تداوم قدرت  جمهوری اسلامی است. سوم این است که بخش خصوصی واقعی و نه صاحبان اسلحه و زور و زر و خصولتی ها را به طور اساسی به کمک بطلبد. حاکمان این کشور باید به تداوم مسیر هم فکر کنند؛ برای تداوم هم باید یک نهاد سیاسی و یک  تغییر صحیح و عملی و واقعی  سیاسی شکل گیرد که تداوم و ارتقای مسیر را عهده‌دار باشد.  یک جریان اجتماعی-سیاسی مورد قبول مردم و حامی تحول باید شکل گیرد. همه اینها در سایه علم و اندیشه صحیح حکمرانی شکل می گیرد تا وقتی که مهمترین ارکان این کشور و تصمیمات توسعه ای در ایران با انتصاب حتی هشتاد و چند ساله ها به مناصب تصمیم ساز ادامه یابد ایجاد تحول دشوار خواهد بود .

اشتراک گذاری
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *