- آقای استاندار و نمایندگان مجلس در انتصابات به خواسته اکثریت مردم احترام بگذارید
- از خالصسازی تا ژست مردمی!!
- از اعتراض شدید حامیان دولت به روند انتصابات استاندار تا زمزمه های سفر پزشکیان به سمنان!
- امروز در یک سالگی دولت باید عملکردتان را بررسی کنیم نه اینکه همچنان درگیر انتصابات باشیم!!!
- رنج خرید برنج برای اقشار کمدرآمد!
- باز هم ثبت عنوان گران ترین استان ایران در کارنامه اقتصادی استانداری کولیوند!
- تولیدکنندگان نباید قربانی بینظمی اداری و وعدههای تکراری شوند!!
- استخراج رمزارز با برق سرقتی در ۲ منزل مسکونی در دامغان!
- حکم قصاص قاتل کودک ۴ ساله دامغانی اجرا شد!
- راستی آزمایی آمار مدیران دولتی، ضرورتی اجتناب ناپذیر!!!
وحدت ،موشک خاموش اما کوبنده!

یادداشت روز به قلم مرتضی دهرویه؛
وحدت ،موشک خاموش اما کوبنده!
در تاریخ ملتها، گاه لحظاتی طلایی و فراتر از مختصات تقویمی وجود دارد که حقیقتِ “هویت ملی” در آن رخ مینماید؛ لحظاتی که انسانها، نه بهعنوان پیروان یک جناح یا یک قوم یا یک زبان، بلکه بهمثابه تپندهترین سلولهای پیکر یک ملت، به میدان میآیند و نشان میدهند که ریشههای انسجام اجتماعی، بسیار عمیقتر از شاخههای اختلافات سیاسی است. یکی از این لحظات، بیتردید، در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر رقم خورد؛ زمانی که رژیم سفاک و منحوس صهیونیستی، بیپروا و با نیتی ویرانگر، خاک جمهوری اسلامی ایران را آماج حملات بمباران قرار داد.
اما چه شد که دشمن، بهرغم آن حجم از تسلیحات و تبلیغات، در همان روزهای نخست، دچار سردرگمی و فرسایش روحی شد؟ پاسخ، در سلاحی نهفته است که به چشم نمیآید اما بنیانبرانداز است: وحدت ملی.
در این آزمون تاریخی، ملت ایران بار دیگر سربلند بیرون آمد. ملت، نه در هیاهوی رسانهای و نه با ساز و برگ دولتی، بلکه با سرمایهای دیرین به نام «اعتماد اجتماعی» و «احساس تعلق به سرزمین»، حماسهای آفرید که لرزه بر اندام محاسبات دشمن انداخت. مردمی از همه اقوام، با تنوع پوشش، سلیقه، طبقه، و حتی گرایش سیاسی، کنار هم ایستادند. مهمتر آنکه، این همبستگی صرفاً یک رفتار نمادین نبود؛ بلکه به شکل عملی و گسترده، در قالب امداد، پشتیبانی، اسکان، همدلی، و حتی اشکهای بیصدای همدردی جاری شد.
استان سمنان، در این میدان اگرچه به لحاظ نظامی در اولویت حملات قرار نگرفت، اما در عرصه میزبانی و همراهی با آسیبدیدگان، تصویری بینظیر از سرمایه انسانی و اخلاقی خود به نمایش گذاشت. هتلی که از نخستین روز تا پایان بحران، بیهیچ منتی پناهگاه شد؛ جوانانی که بیدریغ کمک کردند؛ و مردمی که شانهبهشانه ایستادند. این سرمایههای اجتماعی، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند صیانت و پاسداشتاند.
و اما پس از پایان بحران و بازگشت به دوران بهظاهر عادی، پرسش اساسی این است که آیا ما بهعنوان ساختار مدیریتی کشور، این همدلی را فهم کردهایم؟ آیا مسئولان دریافتهاند که برای خدمت واقعی، تنها به حکم و پُست نیاز نیست، بلکه باید پایگاه اجتماعی داشت؟ باید مردم، مسئول را از خود بدانند؛ کسی که زبانشان را بفهمد، دردشان را لمس کرده باشد، و در کوچههای رنج و محرومیت، نفس کشیده باشد. مدیری که با زبان و زیست مردم بیگانه باشد، حتی اگر دهها حکم انتصاب بر دیوار دفترش آویزان باشد، بازهم «غریبهای با لباس رسمی» خواهد بود.
یکی از بحرانهای ناپیدای امروز، نگاه از بالا به پایین در میان برخی مسئولان است؛ نگاهی که مردم را به جای صاحبان انقلاب، صرفاً مخاطبان خدمات تلقی میکند. این، آفتی خطرناکتر از جنگهای خارجی است. مردم ما، نه تودهای خاموش، بلکه میراثداران آرمانهای بزرگ این سرزمیناند. آنانکه با نقدی دلسوزانه به عملکرد مدیران میپردازند، باید شنیده شوند، نه سرکوب. چرا که خاموشکردن صدای مردم، خاموشکردن موتور توسعه ملی است.
در همین استان سمنان، کم نیستند نیروهایی که سالها با صداقت و پاکدستی کار کردهاند، اما تنها بهدلیل نداشتن قرابت فکری با جریان خاصی، کنار گذاشته شدهاند. گویی جرمشان این است که همانگونه که برخی میخواهند، نمیاندیشند. اما آیا فراموش کردهایم که سیاستهای کلان نظام، بر شایستهگزینی، فارغ از جناح و گرایش، تأکید دارد؟ آیا رهبری معظم انقلاب بارها نگفتهاند که مدیران باید از میان نخبگانِ متعهد و کاردان انتخاب شوند، نه از میان نزدیکان سیاسی؟
واقعیت آن است که دولت «وفاق ملی»، نه یک شعار بلکه ضرورتی تاریخی است. در عصر تهدیدات پیچیده، نمیتوان با تفکرات تکقطبی و نگاه حذفی، به میدان خدمت وارد شد. همه نیروهای سالم، دلسوز، و توانمند—با هر گرایشی—باید به خدمت گرفته شوند، البته در چارچوب سیاستهای کلان دولت و نظام. اما متأسفانه دیده میشود که برخی در پشتپردهها، بیش از آنکه دغدغه «مردم» را داشته باشند، نگران «صندوق رأی» آیندهاند. و این، خیانت به امانت مردمی است که در سختترین روزها، پشت و پناه این کشور بودهاند.
باید صریح گفت: آنکه مسئولیت را چون غنیمت مینگرد و برای حفظ آن، حتی به قیمت تخریب دیگران، به لابی و فشار و التماس متوسل میشود، صلاحیت نشستن بر کرسیهای خدمت را ندارد. مسئولیت، مسند نیست؛ امانت است.
و به قول خود استاندار محترم سمنان، این امانت، چونان دو امدادی است؛ باید آن را پاک و سبک، به دونده بعدی سپرد.
نه با سنگینی «مطالبات شخصی» و «درخواست پستِ جبرانی» از مسئولان بالادستی!
زشت است که برخی، بهجای کارنامه عملکرد، منتظر لطف مجدد بمانند تا مبادا «آبرویشان برود». آیا آبرو، در داشتن پست است یا در داشتن شعور خدمت؟ مدیرِ شریف، حتی در سکوت و گمنامی، اثرگذار است. و آنکه هیچگاه مردم را نشناخته، حتی با دهها پست نیز بیاثر خواهد بود.
از شخص استاندار محترم استان سمنان، که نماینده عالی رئیسجمهور در استان هستند، انتظار میرود با صداقت و شفافیت، آنگونه که در شأن مدیریت مردمی است، با مردم سخن بگوید. لازم است فضا را از شایعهسازی و پچپچ های سیاسی پاک کنند و حقیقت را، آنگونه که هست، بیواهمه بیان نمایند. مردم، صاحبان اصلی این انقلاباند. پنهانکاری، بیاعتمادی میآورد. و بیاعتمادی، دقیقاً همان چیزی است که دشمنان این سرزمین از آن تغذیه میکنند.
در پایان، به تکراریترین جملهی تاریخ این انقلاب باید بازگشت، جملهای که هرچند بسیار گفته شده، اما کم شنیده شده است: خدمت به مردم، بالاترین افتخار است.
اما این خدمت، تنها با داشتن پست حاصل نمیشود، بلکه با داشتن دل، شعور، و درد مشترک است که معنا مییابد. هر مدیری که این خصایص را نداشته باشد، هرقدر هم کاربلد باشد، غریبهای خواهد بود در میان مردمِ خود.
و بدانیم، هیچ دیواری بلندتر از دیوار «بیاعتمادی بین حاکم و ملت» نیست. و هیچ سرمایهای، گرانبهاتر از دل مردم نیست…
- رنج خرید برنج برای اقشار کمدرآمد!
- راستی آزمایی آمار مدیران دولتی، ضرورتی اجتناب ناپذیر!!!
- صدای سکوت در میان فریاد مطالبهگری؛ چرا فقط ۱۷ درصد؟!
- سکوت شرکت در جنایت است !
- زندگی با نان در فقر مطلق!!
- جنگ، خشکسالی، دروغ!!
- عدالت اقتصادی و توزیع پایدار درآمد ملی برای همه اقشار جامعه!
- مسئولین و خدمت به مردم؛ در دوران پسا جنگ تحمیلی!
- سازمان تامین اجتماعی؛ مرغ عزا وعروسی؟!
- اتحاد و همدلی رمز پیروزی!