امروز جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
یادداشت روز به قلم علی اکبر مختاری؛

جنگ، خشکسالی، دروغ!!

متنی تاریخی که میگوید: خدا این کشور را از جنگ( دشمن)، خشکسالی، دروغ حفظ نماید
کد خبر: 26280
زمان انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۸ بعد از ظهر -
52 بازدید

یادداشت روز به قلم علی اکبر مختاری؛

جنگ، خشکسالی، دروغ!!

متنی تاریخی که میگوید: خدا این کشور را از جنگ( دشمن)، خشکسالی، دروغ حفظ نماید دعای منسوب به داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی (۵۲۲–۴۸۶ پیش از میلاد) در حق ایران است که گفته می شود بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا نقش بسته است. در برخی متون این گفتار وزین به جاماسب حکیم، وزیر خردمند گشتاسپ (پادشاه کیانی در شاهنامه) نسبت داده می شود. به هر جهت این فهم درست و تاریخی از خطراتی که این سرزمین را تهدید میکند، از سوی هر فرزانه و خردمندی است در متون کهن فارسی و به ویژه در سنت حکمت ایرانشهری، همواره بر سه خطر بزرگ که بنیان ایران را تهدید میکنند، تأکید دارد. این جمله کوتاه اما عمیق، که از دل تاریخ هخامنشیان به امروز رسیده، گویی نه یک آرزوی کهن، بلکه هشداری برای ایران معاصر است. امروز، پس از بیش از دو هزار سال، گویی سه بلای مورد اشاره داریوش (جنگ، خشکسالی و دروغ) همچنان سایه خود را بر این سرزمین گسترده اند و ایرانیان درچند سال اخیر درگیر جنگ و دشمن خارجی، خشکسالی فراگیر و کم آبی و دروغ و بی اخلاقی و بی عدالتی بوده اند. این سه تباهی، اولی از سوی عوامل خارجی است، دومی از سوی طبیعت است و سومی از جانب عوامل داخلی بر مردم ایران تحمیل می شود.
مورد اول که جنگ و دشمن خارجی است می تواند شامل جنگ نظامی تا جنگ اقتصادی و جنگ فرهنگی باشد. جنگ باعث ویرانی آبادانی ها، کشته شدن مردم و تضعیف وحدت ملی می شود. در تاریخ ایران، جنگهای داخلی و تهاجم بیگانگان همواره به عنوان عامل اصلی انحطاط ایران شناخته شده و جنگ تهدید همیشگی است. داریوش از «دشمن» و جنگ هراس داشت؛ امروز ایران، درگیر جنگ و در محاصره تحریم ها، تنش های منطقه ای و خطر درگیریهای نیابتی قرار دارد. اقتصاد ایران زیر فشار منازعات ژئوپلیتیک است و جامعه از آثار روانی تهدیدهای خارجی رنج می‌برد.
مسئله دوم قحطی و کم آبی است. ایران سرزمینی با اقلیم خشک است و مدیریت آب همواره نقش حیاتی داشته است. خشکسالی باعث نابودی کشاورزی، گرسنگی و کوچ اجباری مردم می شد. در نظریه های ایرانشناسان، کم آبی محور اصلی تحلیل ها بوده و نمونه های تاریخی مانند قحطی های دوران قاجار نشان دهنده تأثیر مخرب این پدیده است. بحران زیست محیطی خشکسالی در عصر هخامنشیان ممکن بود فصلی باشد؛ اما امروز یک فاجعه ساختگی است. مدیریت نادرست منابع آب، سد سازی های بی رویه و تغییرات اقلیمی، ایران را به مرز بیابان زایی کشانده است. اکنون، بسیاری از شهرها و روستاها با کم آبی شدید دست و پنجه نرم می کنند؛ گویی نفرین خشکسالی داریوش به واقعیت پیوسته است.
مسئله سوم در این گفتار دروغ است که در فرهنگ ایرانی به نادرستی و فساد اخلاقی تعبیر می شود. دروغ به معنای گسترده تر ناعدالتی، فریب و تباهی اخلاقی در نظر گرفته می شود. در متون زرتشتی،دروغ (دروج) در مقابل راستی (اشا) قرار می گیرد و عامل اصلی تباهی جامعه دانسته می شود. فساد حکومتی، تزویر و ریاکاری نیز از مصادیق آن هستند. این اندیشه ریشه در حکمت سیاسی ایران باستان دارد و در آثار بعدی مانند شاهنامه فردوسی و متون پهلوی در جهت پند و توصیه به حکمرانان بازتاب یافته است. برای مثال، فردوسی در اشاره به انحطاط ساسانیان، به عواملی مانند جنگهای داخلی، بی‌عدالتی و خشکسالی اشاره می‌کند.
دعای داریوش دیگر یک آرزوی ساده نیست؛ بلکه آیینه ای است که نشان می‌دهد ایران چگونه در چرخه تکراری از این سه بلای تاریخی (مثلث تباهی) گرفتار مانده است. تفاوت بزرگ اما این است که در گذشته، دشمنان خارجی و بلایای طبیعی مقصر اصلی بودند؛ اما امروز بخش عمده ای از این مشکلات ریشه در مدیریت نادرست، سوء حکمرانی و فقدان صداقت دارد. شاید درس اصلی این باشد که نجات ایران، نه فقط با دعا، بلکه با اقدام جمعی، خردورزی و بازگشت به اصول راستی و عدالت ممکن است. همان ارزش‌هایی که داریوش به آنها باور داشت.

 

 

اشتراک گذاری
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *