امروز شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

لزوم هماهنگی والدین در تربیت رفتاری بهینه فرزندان

کد خبر: 6819
زمان انتشار: ۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۶ بعد از ظهر -
100 بازدید

گزارش روز (گزارشگر : مائده شریفی)

لزوم هماهنگی والدین در تربیت رفتاری بهینه فرزندان

 

خانواده اولین نهادی است که افراد در آن متولد می‌شوند، رشد می‌یابند و مراحل زندگی خود را طی می‌کنند. اساس یک جامعه سالم را خانواده‌های سالم و فرزندان آن‌ها تشکیل می‌دهند. از آنجایی که تربیت والدین به طور مستقیم در پرورش کودک و بروز ویژگی‌های شخصیتی او نقش دارد، فرزند پروری و یادگیری صحیح تربیت کودک اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. باید در نظر بگیرید که فرزند پروری مهارتی است که باید آن را پیش از فرزند آوری بیاموزید تا روابط والد و کودکی خود را به درستی شکل دهید. اگر تربیت و پرورش فرزند به شکل ناقصی اتفاق بیفتد و یا تحت تاثیر سبک‌های غلط اجرا شود، افراد در سنین بزرگسالی با مشکلات حاد رفتاری، عاطفی و … مواجه می‌شوند. بنابراین فرزند پروی و یادگیری الگوهای صحیح آن، در تربیت فرزندان سالم اهمیت ویژه‌ای دارد.

 

به نظر می رسد که بهترین روش برای تربیت فرزندان خوب شامل معلم خصوصی گران قیمت یا مهدکودک های فانتزی و مدرن نیست. بلکه، همه اینها به مراقبت و رفتار شما از آنها بستگی دارد. تربیت کودک و نوجوان یکی از سخت ترین و رضایت بخش ترین مشاغل در جهان است و ممکن است احساس کمترین آمادگی را برای آن داشته باشید.

 

الهام عبدوس یکی از صاحبنظرانی بود که در این باره اظهار داشت: تربیت نادرست کودکان یکی از چالش های والدین در تربیت فرزندان است. هر پدر و مادری می داند که در روش های تربیتی خود گاهی تعادل را از دست داده و به عنوان مثال بیش از حد اقتدارگرا و یا بیش از حد غیرفعال هستند. لذا به دید من بهترین کار در این شرایط این است که والدین خود را در معرض یادگیری اطلاعات درستی قرار دهند تا بتوانند از اشتباهات خود درس بگیرند و به جلو حرکت نمایند.

عبدوس در ادامه اشاره کرد: اصولا والدین برای تربیت و اصلاح رفتارهای غلط کودکان به سراغ تنبیه می روند که اگر نوع این تنبیهات به درستی استفاده نشوند کودک را به مرز بزهکاری و از بین رفتن روحیات مثبت او می کشاند که بسیار خطرناک است.

وی با عنوان این موضوع که بدترین تنبیه تنها تنبیه بدنی نیست تصریح نمود: برخی از انواع تنبیهات وجود دارد که هرگز نباید برای تربیت کودکان از آنها استفاده کنیم که این تنبیهات شامل تحقیر ، اهانت ، استفاده از کلمات نیشدار و احیانا رکیک ، طعنه زدن و امثال اینها که اثرات زیان بار بسیاری در شخصیت روحی کودکان دارد و تربیت او را مختل می کنند چرا که با ایجاد لجاجت ، گستاخی او را به سمت و سوی تربیت ناپذیری سوق می دهد.

الهام عبدوس همچنین توضیح داد: بسیاری از مشکلات تربیتی ناشی از این نوع رفتارهاست که پدر با کتک و اهانت و بدتر از همه با مقایسه با دیگران شخصیت کودک را خرد کرده و در نهایت به بن بست تربیتی می رسد. پس باید دانست که تنبیهات بدنی و رفتارهایی نادرست از قبیل زندانی کردن کودک در جایی ترسناک خطرات فراوانی را به دنبال خواهد داشت.

وی خاطر نشان کرد: برخی خانواده ها کودک را تنبیه کرده و گاها در این امر زیاده روی نیز می کنند و در نهایت به تنبیهات مشکل ساز بدنی می رسند که از مضرات آن هرچه بگوییم کم گفته ایم.

عبدوس در توضیح این موضوع ازود: به دید بنده این موضوع یعنی زدن با دست، کمربند و یا غیره، بعدا در زندگی کودک مشکلات روانی را ایجاد می کند اما مجازات های بسیار بدتری وجود دارند که فراتر از کتک زدن توسط مادر یا پدر هستند. چیزی که شاید ندیده نباشیم اما در فضای مجازی بسیار شنیده ایم موضوعی بنام کودک آزاری است و در موارد کودک آزاری، مجازات های بسیار بیشتری وجود دارد.

وی در آخر سخنان خود گفت: تعادل در هرچیزی پسندیده ترین کاری است که می توان انجام داد لذا حتی در تنبیه نیز لزومی ندارد بدترین حالات را به عنوان تنبیه در تربیت به کار ببندیم لذا می توان با قهری کلامی و کوتاه با فرزند تحت عنوان تنبیه تربیتی رفتار متعادل داشته باشیم.

دانیال احمدی یکی دیگر از افرادی بود که در این باره بیان نمود: برخی اوقات پدر و مادر در تربیت کودک خود دچار اختلاف سلیقه می شوند. این موضوع بر روی رفتار کودک نیز تاثیر عمیقی می گذارد. لذا باید گفت نحوه تربیت کودک عمده ترین عامل اختلاف بین زن و شوهر است.

احمدی افزود: این موضوع سابقه طولانی دارد و کاملا طبیعی است زیرا به طور طبیعی مادر مسائل را به صورت احساسی ارزیابی می کند و پدر با منطق با کودک برخورد می کند. اما مشکل زمانی رخ می دهد که آنان درباره مسائل بدیهی در تربیت کودک اختلاف نظر پیدا کنند و اگر دامنه این تعارض بالا بگیرد، باعث می شود کودک در مقابل توصیه های پدر و مادر دچار تردید شود.

وی تاکید کرد: همه ما تصویر کودک سردرگمی که در ایراد گرفتن های پدر هم زمان با حمایت مادر در آن واحد گیر افتاده را در ذهن داریم. چنین کودکی در اندک زمانی تصمیم می گیرد به گفته های هیچ یک از والدین خود احترام نگذارد و اهمیتی ندهد. اگر بپذیریم زن و مرد پس از ازدواج باید نقاط ضعف خود را با توسل به توانایی های طرف مقابل رفع کنند، نمی توانیم از تاثیر سوء ناهماهنگی و تضاد شیوه های رفتاری آنان در خانواده غافل شویم. به عبارت دیگر هر قدر پدر و مادر در جهت تکامل یکدیگر قدم بردارند و در این جهت تلاش کنند، طبیعی است که فرزندشان کامل تر خواهد بود و بالعکس. هرقدر آن ها در جهت تحقیر، تضاد و سرزنش یکدیگر رفتار کنند ضمن تاثیر پذیرفتن از آثار سوء این رفتارها بر زندگی زناشویی و سلامت روانی خود، فرزند آن ها می تواند از خودشان ناقص تر باشد زیرا پدر و مادر از کمال فاصله بیشتری دارند و در جهت رسیدن به کمال گام برنداشته اند.

احمدی خاطر نشان کرد: ناهماهنگی و تضاد والدین از دوران بارداری می تواند جنین را تحت تاثیر قرار دهد و سیستم عصبی، ژنتیک و هورمون های مادر به طور مستقیم سلامت روانی جنین را نشانه می رود. بنابراین اولین گام برای کنار گذاشتن اختلاف سلیقه در تربیت کودک، گام برداشتن در راه تکامل زوج است به نحوی که بتوانند نقطه ضعف خود را با نقطه قوت طرف مقابل رفع کنند. پذیرش نقطه ضعف، شناسایی این نقاط، تکیه کردن به همسر و حرکت در این مسیر می تواند به نحو چشمگیری از اختلاف نظرها بکاهد.

این صاحب نظر همچنین در ادامه سخنانش تاکید داشت: پذیرش نقطه ضعف، شناسایی این نقاط، تکیه کردن به همسر و حرکت در این مسیر می تواند به نحو چشمگیری از اختلاف نظرها بکاهد و طبیعی است که نمی توان از دو نفر توقع داشت مثل هم فکر کنند یا مثل هم رفتار کنند اما این که تفاوت ها را مثل چماقی سر هم بکوبیم یک شیوه غلط رفتاری است که متاسفانه رواج دارد.

دانیال احمدی گفت: باید از تفاوت نگرش و اختلاف سلیقه استفاده کرد تا به مسیر تکامل راه یافت و زمینه های رشد و تربیت کودک به طور صحیح را در فضایی مناسب فراهم کرد. بنابراین خوب است که والدین قبل از بچه دار شدن سعی کنند با گفتگو اختلاف نظرها را حل کنند و از هم کمک بگیرند تا به یک شیوه واحد در تربیت کودک برسند. مطالعه، تحقیق و داشتن احساس مسئولیت اولین گام هایی است که می تواند به والدین کمک کند فضایی مناسب جهت تربیت کودک در خانواده ایجاد کنند. بنابراین پدر و مادر فرصت کمی برای رسیدن به نقاط مشترک فکری دارند و باید سعی کنند ضمن بالا بردن آگاهی های خود در این زمینه از تاثیر سوء این مسئله بر فرزند خود بکاهند.

وی در آخر نیز با تاکید بر تفاهم والدین در نوع نگرش تربیت ابراز نمود: نباید فراموش کنیم که کمبودهای عاطفی کودکان را رنج می دهد و اگر در محیط خانه به آرامش کافی از ناحیه والدین نرسند به هر مکان و شخصی که به او احساس امنیت بدهد، پناه می برند و از آن جا کسب آرامش می کنند. کودک پس از تولد نیز مانند همه پدیده های پیرامون خود به اختلاف نظر والدین واکنش نشان می دهد و از سنین خردسالی عکس العمل وی در برابر ناکامی های عاطفی و روانی کاملا قابل تشخیص است. بدون شک کمبودهای عاطفی چنین کودکانی را رنج می دهد و اگر در محیط خانه به آرامش کافی از ناحیه والدین نرسند به هر مکان و شخصی که به او احساس امنیت بدهد، پناه می برند.

سعیده بقا از دیگر شهروندانی بود که در این زمینه تشریح کرد: رشد فکری و شناختی کودک و تربیت کودک یکی از مهمترین و اصولی ترین مباحثی است که اگر تحت تاثیر تضاد تربیتی که در خانواده حاکم است قرار گیرد، به تاخیر می افتد و ادامه این روند می تواند حتی بهره هوشی و توانایی ذهنی کودک را تحت تاثیر قرار دهد.

بقا اذعان نمود: این کودکان هم چنین ممکن است بر اثر تضادهای رفتاری و گفتاری والدین دچار تخریب شخصیت شوند و عملا تاوان اختلاف سلیقه و عقاید پدر و مادر را بپردازند و شاید بسیاری از وسواس ها، تعارض ها در دوران بزرگسالی به علت روش تربیتی نادرست پدر و مادر و نداشتن توافق آنان در تربیت کودک است.

وی افزود: فرزندان در چنین خانواده هایی به موضوعات مختلف با تردید و ابهام نگاه می کنند زیرا پدر و مادر هیچ گاه روی یک موضوع توافق نداشته اند و آن ها الگوی مناسبی در اختیار نداشته اند تا براساس آن تصمیم گیری و رفتار کنند و همواره از نبود یک مرجع تصمیم گیرنده و مطمئن در زندگی خود رنج می برند.

سعیده بقا تاکید کرد: والدین باید هوشیارانه نسبت به اختلاف نظرها رفتار کنند و تلاش کنند در زمانی معین اختلاف عمده را حل کنند و سپس در موارد خاص در غیبت فرزند، اشتباهات همسرشان را به زبان آورند. ما باید بدانیم که تنها در این صورت است که می توان پایه های حکومتی والدین را در تربیت محکم و استوار دانست. تربیت کودک آن هم به شیوه ای صحیح مهمترین وظیفه والدین است.

وی در ادامه سخنان گفت: به عبارتی ناز پروردگی و تحمیل با عشق بدین معنا که والدین به دلیل علاقه زیاد به فرزند ، آنچه را که برای فرزندشان آرزو دارند ، به او تحمیل می کنند در اصل دو عامل بیماریزای شخصیتند که به سختی درهم عجین شده اند. هر دو عامل که از عواطف رقیق و احساسات شدید پدر و مادر نسبت به فرزندان ناشی شده چنان آرام و موذیانه در بنای شخصیت کودکان و نوجوانان رخنه و رشد می کند که انسان تا مدت ها خطرآن را احساس نمی کند و حتی موقعی که آثار و علائم عقب ماندگی و رکود در رشد شخصیت بروز می کند بسیاری از والدین بازهم نمی توانند به عمق فاجعه این موضوع پی ببرند و زمانی هم که این پدیده ها به وضوح آشکار می شود و والدین متوجه می شوند ، کودکان نازپرورده که از تحمل زندگی عاجزند چون از علت واقعی بروز آن، یعنی رفتار غلط و بی رویه خود اطلاعی ندارند دست به اقداماتی می زنند که نه تنها درد را درمان نمی کند بلکه آن را وخیم تر و شدیدتر می نماید.

بقا در آخر گفت: اقداماتی مانند سرزنش، اخطار، نصیحت گویی ، تهدید و توبیخ و یا حتی وعده هایی که هیچ کدام سرانجامی ندارند متأسفانه نتیجه ای نمی دهد. این جاست که والدین احساس عجز می کنند و کمک می خواهند. تضاد بین والدین و فرزند ریشه در باورها و رفتار پدر و مادر در دوران کودکی و نوجوانی دارد. این عشق های تحمیلی و رفتارهای نابجای والدین در کودکی و نوجوانی و بعد هم، دخالت و تحمیل سلیقه ها در انتخاب راه آینده جوانان منجر به واکنش های تلخ و دور از انتظار و رنج آور از سوی فرزندان نسبت به والدین می شود.

در آخر فربد فدایی به عنوان کارشناس و روانپزشک در این باره گفت: موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربیت فزرندان مساله پیچیده ای نیست و به صورت طبیعی مادر مسائل را به صورت احساسی ارزیابی می‌کند و پدر نیز با منطق خود با کودکان برخورد می‌کند. این موضوع کاملاً طبیعی است، به گونه‌ای که فرزندان قبول می‌کنند اگر زمانی پدر با کودک نامهربانی می‌کند، در کنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد کرد. هنگامی که پدر از برخی رفتارهای کودک خود خرده می‌گیرد، اما مادر از کودک حمایت می‌کند، کودک دچار تعارض می‌شود و این رفتار پدر و مادر بدان معنا است که حرف پدر و مادر هیچ کدام اعتبار ندارد. بنابراین به هیچ یک از توصیه‌های آنان توجه نخواهد کرد.

وی با بیان اینکه والدین باید در زمینه تربیت کودک آگاهی لازم را پیدا کنند و از مشاوران نیز کمک بگیرند تاکید نمود: والدین نباید در تربیت کودکان از تنبیه بدنی استفاده کنند چون تجربه ثابت کرده است که تنبیه بدنی موجب به وجود آمدن روحیه پرخاشگری در کودک می‌شود. بهتر است تنبیه به شکل محرومیت از چیزی باشد و برای اجرای این محرومیت نیز والدین باهم هماهنگ عمل کنند. باید بدانیم که یک تربیت هماهنگ و حتی اشتباه کمتر از یک تربیت درست، اما ناهماهنگ به کودک آسیب می‌رساند.

این کارشناس تربیت ناهماهنگ کودک را عامل تضاد تربیتی خواند و افزود: نخستین نکته‌ای که والدین باید در زمینه تربیت فرزند به آن توجه ویژه داشته باشند هماهنگی در تربیت است. یعنی نباید رفتار تربیتی یکدیگر را نقض کنند. اگر مادر تصمیم گرفته است به علت یک اشتباه فرزندش برای او محدودیتی در نظر بگیرد، نباید پدر این محدودیت در نظر گرفته شده را نقض کند زیرا این کار موجب می‌شود مادر در نظر فرزند بدون قدرت اجرایی شود.

وی افزود: ناهماهنگی در روش‌های تربیتی آسیب‌های زیادی را به کودک وارد می‌کند بنابراین والدین باید در این زمینه هماهنگ باشند. اگر هم احساس می‌کنند که در این زمینه تفاوت زیادی باهم دارند باید یکی از آن‌ها تربیت کودک را برعهده بگیرد و دیگری نیز بپذیرد که همسرش را در این راه یاری کند. یعنی اگر کودک درخواستی برای رفع محدودیت یا تنبیه در نظر گرفته شده مطرح کرد آن را به همسرشان که مسئولیت تربیت کودک را برعهده گرفته است، ارجاع بدهند.

فدایی همچنین گفت: اختلاف بر سر تربیت فرزندان حتی در بهترین و ایده آل ترین زوج‌ها نیز وجود داشته است و این برآمده از اختلاف فرهنگ‌ها، ارزش‌ها و ضد ارزش‌های دو خانواده است. تحقیقات نشان داده که ۲۵ درصد انحراف‌های رفتاری نوجوانان و جوانان ریشه در اختلاف سلیقه والدین در تربیت آنان دارد. همچنین بسیاری از وسواس‌ها و تعارض‌ها در دوران بزرگسالی به علت روش تربیتی نادرست پدر و مادر و نداشتن توافق آنان در تربیت فرزندان عنوان شده است. به عنوان نمونه پدر خانواده فرزندش را به علت انجام کاری که ممنوع بوده از بازی با دوستانش برای یک روز محروم می‌کند، اما مادر در غیاب همسر اجازه می‌دهد که فرزندش با دوستانش بازی کند. در نتیجه این ناهماهنگی تربیتی میان والدین، کودک متوجه این نکته می‌شود که هر نوع ممنوعیتی واقعاً غیر قابل اجتناب نبوده و می‌شود کارهای ممنوع را نیز انجام داد و این عادت تدریجی، کودک را به کارهای خلاف اخلاق هدایت می‌کند.

این روانپزشک در آخر سخنان خود تصریح نمود: محبت مادر و مراقبت های ویژه ای که در سنین کودکی برای فرزند ضروری و غیرقابل اجتناب است اگر به موقع قطع نشود یا تغییر جهت ندهد تبدیل به عوامل بیماری زا و رفتارهای بیمارگونه می شود و به رکود رشد و یا انحراف شخصیت در کودک و نوجوان می انجامد. اسارت کودک و نوجوان در دام مراقبت دائمی پدر و مادرانی که به این مهم توجه ندارند به آنجا می رسد که اگر روز و شب هم در برابر فرزند خود خم و راست بشوند و تمام خواسته های او را فراهم آورند بازهم به تدریج احترام لازم را نزد فرزند خود از دست می دهند و با فقدان احترام، عشق نیز رو به زوال می گذارد؛ زیرا کودکان و نوجوانان نازپرورده همیشه خود را وابسته احساس کرده و به اهمال و قصوری که در حق آنان شده به خوبی آگاهند و چون از کودکی ، تمام مهارت و ابتکارهای شخصی آنان سلب شده احساس ضعف و ناتوانی می کنند و خود را تسلیم پدر و مادر و محیط و سرنوشت می دانند . در چنین شرایطی است که احساسات ضد و نقیضی مثل نارضایتی از پدر و مادر و در عین حال ترس از دست دادن عشق آنان وجود کودک را در بر می گیرد و او را مجدداً در معرض تسلط جویی و تحمیل اراده پدر و مادر قرار می دهد. تشخیص صحیح و به موقع این علایم و برطرف ساختن عوارض ناشی از آن یکی از وظایف خطیر والدین و مربیان است که نباید فراموش شود.

اشتراک گذاری