امروز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴

مشکل ‌حل‌ناشدنی ‌کنکور ‌برای ‌جوانان

کد خبر: 12158
زمان انتشار: ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۷ بعد از ظهر -
265 بازدید

یاددداشت روز به قلم محمدهادی سیستانی؛

مشکل ‌حل‌ناشدنی ‌کنکور ‌برای ‌جوانان

 

تقریباً همه آگاهند که کنکور ورودی دانشگاه الان تبدیل به یک بلا برای آموزش پیش از دانشگاه شده است. تمام همّ و غم آموزگاران و مدارس و اولیاء این شده که دانش‌آموزان را برای تست زدن آماده کنند! یعنی هدف کل سیستم مدارس، به جای آموزش آنچه مفید یا ضروری یا لذت‌بخش است، شده آموزش تست کنکوری زدن! بدتر آنکه این نوع تست زدن برای ارزیابی اشخاص حتی تا دوره ابتدایی هم بسط پیدا کرده و بچه‌ها از همان کودکی باید در انواع و اقسام تست‌های چندجوابی شرکت کنند. فشار روحی و روانی مضاعفی که این امر بر دانش‌آموزان وارد می‌کند امری است شناخته‌شده، و متاسفانه بسیاری از والدین نیز، به نیت خیر، در این آتش جانکاه می‌دمند و فشارها را بر فرزندانشان دو چندان می‌کنند.

در یک کلام، کنکور بلای جان جوانان و نوجوانان ما و بلای آموزش درست پیش از دانشگاه شده است. هر گونه تلاشی برای درست کردن سیستم آموزشی، از ابتدایی تا دبیرستان، با وجود بلیه کنکور عبث خواهد بود.

و هدف کنکور چیست؟ برگزیدن افرادی که مستعدتر و باهوش‌ترند برای دانشگاه‌های دولتی، یعنی برای دادن خرج تحصیل‌شان از بیت‌المال. در حقیقت کنکور به عنوان روالی برای عدالت در گزینش افراد برای این کمک دولتی طراحی شده است!

ولی در اینجا سه مشکل اساسی وجود دارد:

در ابتدا آنکه، کنکور روال مناسبی برای این گزینش نیست، چرا که اولاً فقط هوش تست زدن را می‌آزماید، که لزوماً برابر با توانایی‌های هوشی حتی هوش آکادمیک شخص نیست بدین معنا که شخص می‌تواند عمیقاً باهوش و ذاتاً یک متفکر باشد، بدون آنکه سرعت تست زدنش بالا باشد، و نیز بالعکس! ضمن اینکه، چه در کنکور یا در هر سیستم ارزش‌گذاری دیگری مثلاً بر پایه معدل، آنها که توانایی مالی بیشتری دارند می‌توانند با انواع و اقسام کلاس‌ها و کمک‌آموزش‌ها یا تمهیدات دیگر رده‌های بالاتری کسب کنند. یعنی کنکور حتی از لحاظ عدالت نیز زیر سئوال است!

مشکل دوم و بزرگتر آن است که اصولاً تقسیم و رده‌بندی افراد بر اساس آنچه ما هوش  یا استعداد ارزیابی می‌کنیم کاری است غلط. شخصی ممکن است در زمینه‌های آکادمیک بسیار ضعیف باشد، ممکن است حتی نتواند دو جمله درست را سرهم کند، ولی مثلاً بتواند یک نجار فوق‌العاده باشد، و فقط اگر یک دوره آموزش نجاری داشته باشد بتواند کارگاه نجاری موفقی با دو نفر یا ده نفر یا صد نفر نیرو احداث کند! یا بتواند محصولاتی دستی تولید کند که در بازار جهانی مشتری داشته باشد یا امثالهم که از این‌گونه افراد کم‌ هم نیستند! چرا باید پول دولتی برای تحصیل اشخاص باهوش را تا در آخر پرداخت و تعدادی کارمند دولتی برای تعدادی بوروکراسی زاید تولید شود، ولی حق تحصیل مجانی در رشته نجاری را از افرادی توانمند در این حوزه را دریغ کرد؟ منظورم این نیست که کنکوری برای نجاری هم داشته باشیم! بلکه نکته مهم این است که ابعاد هوش و استعداد چنان مختلف و متفاوت‌اند که هر گونه سیستم ارزش‌گذاری برای آن به ذاته مشکل‌دار است.

و نکته سوم آنکه، پول دولتی پول همه مردم است. حتی اگر کنکور یا سیستم دیگری بتواند کمتر باهوش را از باهوش‌تر مجزا کند (اگر چنین طبقه‌بندی اصلا ممکن باشد که نیست، و اگر چنین جداسازی مشروع باشد که نیست!)، حتی اگر بتواند، چرا این جداسازی باید اختصاص پول همه مردم به تعدادی خاص را توجیه کند؟ به عبارت دیگر، چرا کم‌هوش‌تر مقوله‌ای که من به آن اعتقاد ندارم! باید از کمکی که باهوش‌تر (هکذا) از دولت دریافت می‌کند محروم باشد؟

توجه کنید که حتی اگر پول دولتی کافی برای آموزش بعد از دبیرستانی برای همه هم موجود باشد(که نیست!)، باز هم مسئله سرجایش باقی است، چون مثلاً تعداد بسیار زیادی هستند که می‌خواهند پزشکی یا برق فلان دانشگاه معروف بروند و بنابراین سیستمی لازم است تا اشخاص را رتبه‌بندی کند. و اینگونه است که این سیستم نه تنها کشنده روح نوجوانان ماست، نه تنها آموزش درست کودکی و نوجوانی را کاملاً معوج و بد ساخته، بلکه حتی در هدف اسمی خود، یعنی گزینشِ عادلانه برای یک سیستم عادلانه آموزشی بعد از دبیرستانی نیز به شدت ناموفق است!

اشتراک گذاری