امروز پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳

وظیفه ی حکومت در تنش‌های نظامی ایران و اسراییل!

کد خبر: 23254
زمان انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۹ بعد از ظهر -
177 بازدید

یادداشت روز به قلم سید رضا هاشمی؛

وظیفه ی حکومت در تنش‌های نظامی ایران و اسراییل!

بسیاری از مردم نگران تشدید درگیری های منطقه ای و حتی مستقیم نظامی ایران و اسراییل هستند. همه سر درگم اند که حاصل و انتهای این تنش‌ها و درگیری‌های نظامی ایران و اسرائیل چه خواهد بود. بسیاری از افراد تصور می کردند که پس از حمله‌ی اسراییل، درگیری‌ها پایان می یابد و اسراییل اهدافی نظامی را هدف قرار داده و ایران نیز با صبر استراتژیک خود پاسخ نخواهد داد. اما خبرهای چند روز اخیر و اظهار نظر های نظامیان و سیاسیون دو طرف چیزهای دیگری به افکار عمومی القا می کند. جدای از میزان خساراتی که این درگیری ها به طرفین وارد کرده است، به‌نظر می‌رسد به دلایل مختلف عزم تصمیم‌گیرندگان دو طرف جزم است که هرگونه حمله را به شدیدترین شکل، حتی در لفظ پاسخ دهند و اسراییل با لجبازی می خواهد آخرین حمله از سوی او باشد. فضای افکار عمومی جامعه در گیرودار تحریم‌ها، تورم و انواع بحران‌ها، حالا دیگر دلواپس امنیتی و جنگ نیز هست که روز به روز با جنگ نظامی و مستقیم تهدید می‌شود. به نظر می‌رسد اقتدار دو طرف در گرو پاسخ مستقیم نظامی تعریف شده است و در این شرایط هرگونه حمله‌ی دیگر از هر طرف می‌تواند موجی از هراس عمومی را ایجاد کند که پس از جنگ همیشه قابل رویت در تمام کشورهای درگیر بوده است.
اما عده‌ای از ناظران و تحلیل‌گران ادامه‌ و آینده‌ی این روند را صرفاً به هدف تاثیرگذاری بر نتایج انتخابات امریکا تقلیل می‌دهند. یعنی معتقدند که ایران با حمله به اسراییل قبل از انتخابات آمریکا مانع رای آوردن ترامپ خواهد شد و بعضی بالعکس نتیجه‌ی انتخابات امریکا را در ۵ نوامبر مشخص کننده نتیجه این تنش‌ها به سوی مذاکرات یا جنگ می دانند. اگر ترامپ بیاید، این رجز خوانی دو طرف به آتش‌هایی غیرقابل مهار تبدیل می‌شوند. اما از طرفی دیگر این‌گونه تحلیل‌ها از جنس تحلیل‌هایی است که پیش‌فرض تحولات و رخدادها را از اساس به اشخاص و دولت‌ها کاهش می دهد و نقش سیاست‌های حاکمان کشورها و متحدان آنها را و شبکه‌ی روابط بین‌المللی هر طرف از درگیری ها را در نظر نمی‌گیرد. به خصوص وقتی از زبان آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در دولت بایدنِ دموکرات می‌شنویم: «زمان آن فرا رسیده که اسراییل موفقیت نظامی خود را به موفقیت استراتژیک تبدیل کند.» به‌زعم نگارنده این جمله‌ی بلینکن سیاست کلی پنتاگون و اسناد بالادستی سیاست خارجی امریکا در قابل ایران و شرایط منطقه را می‌رساند؛ فارغ از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد. چون سابقه دولتها در آمریکا هم نشان داده که آنها یک خط سیر دشمنی همیشگی با ایران و روسیه را دنبال می کنند.
آنچه از تمامی سلسله رخدادهایی که آغازشان ۷ اکتبر در اسراییل تا به امروز بوده است، می‌توان نتیجه گرفت، این است که سیاست «نه جنگ نه صلح» که جمهوری اسلامی طی تقریباً سه دهه خواهان آن بود پایان یافته است. نه از جانب او، بلکه از جانب تمامی طرفین اسرائیل، آمریکا و اروپا و کشورهای هم‌پیمان آن‌ها حاضر به آرامش قبل طوفان نیستند و اجازه نمی دهند که حماس و حزب الله دوباره تونل بسازد و آمادگی مبارزه داشته باشند و از سوی دیگر ایران و متحدانش حزب الله و حماس و سوریه و عراق و لبنان و یمن، ظرفیتهای موجود را برای ادامه مبارزه با اسراییل لازم می دانند. در کشور های اروپایی و آمریکا و اسراییل از هم‌اکنون در تبلیغات، عباراتی چون «جنگ‌طلب» را از سوی قسمتی از جامعه به امریکا و اسراییل نسبت داده می‌شود و در این سو مقامات مختلف کشورهای مهم منطقه و جهان در مجالس و دولت های عرب و حتی بعضا اروپایی مطرح کرده‌اند که کشورهای غربی و متحد منطقه‌ای آن‌ها یعنی اسراییل خواهان جنگ هستند. در نتیجه احتمالا در صورت شعله‌ورتر شدن آتش مستقیم بین ایران و اسراییل این جنگ را نیز همانند جنگ صدام علیه ایران تحمیلی خواهند نامید. حال که چنین وضعیتی را ملاحظه می کنند، در دومینوی تحولات و وقایع، ناچار به واکنش‌های متعدد و مختلف باشند. از سویی آتش بس در غزه را دنبال کنند و از سوی دیگر پاسخ مستقیم به اسراییل را.
به نظر می رسد دور نگه داشتن ایران از جنگ و نشان دادن استراتژی صلح جویی ایران را از فرو افتادن در آتش نبردی که مورد علاقه اعراب و کشورهای مختلف علیه ایران است دور خواهد کرد.
به نظر می‌رسد ایالات متحده و کشورهای اروپایی از رسیدن به هرگونه توافق اثرگذار و بلند مدت با جمهوری اسلامی به لحاظ مواضع ایدئولوژیک مقامات ایرانی و لجبازی های نظامی اسراییل و دشمنی های ناشی از جنگ روسیه و اکراین و ……ناامید شده‌اند و تمامی راه‌حل‌های دیپلماتیک پس از نزدیک به دو دهه تلاش همچون برجام و ……به بن‌بست خورده است.

 

تنها گزینه‌ای که حاکمان کشورها بدان دل بسته اند برای این کشورها با آن توان نظامی آمریکا و ناتو و اسراییل و متحدان عرب که هیچگاه ایران مترقی را نمی خواهند، استفاده از اقدام نظامی برای نابودی یا دست‌کم تضعیف اثرگذار کشورمان ایران است تا بتوانند در سایه ترس جنگ، تمام مطالبات و اموری که در تمام این سال‌ها درباره‌شان بحث بود و نتوانستند را تحمیل کنند؛ چه در دیپلماسی و چه در مذاکرات با ترس غالب شده بر مردم و افکار عمومی از جنگ به ایران بقبولانند و ایران با نیروهای منطقه ای اش را وادار به عقب‌نشینی کنند تا دست از اقدامات نظامی علیه اسرائیل برداند. اکنون بعد از گذشت یک سال از این جنگ اسراییل توانسته است بخش بزرگ و قابل توجهی از نیروهای منطقه ای را مورد فشار نظامی قرار دهد. هر چند که سیاست ترور و حذف در بلند مدت نتیجه ای معکوس و پیامدی بدتر از گذشته برای اسراییل به دنبال خواهد داشت و نسل حاضر در قلب و جان خویش با اسراییل دشمن خواهد بود.
برای ایران نیز به‌نظر نمی‌رسد که مسأله‌ی هسته‌ای نیز مانند قبل قابل مذاکره باشد، و پیگیری آن حتی به لحاظ دیپلماتیک توان چانه زنی بسیار کمتری نسبت به پیش از هفت اکتبر برای دولت وفاق ملی باقی‌خواهد گذاشت؛ به خصوص در شرایطی که در ایران طی سه دهه درباره‌ی هیچ‌یک از این مسائل برنامه‌ی مشخص و مدونی در دولت و مجلس و احزاب و گروههای سیاسی نداشته‌ است و بعضی برجام را خسارت محض و بعضی آن را تنها مسیر باقیمانده به بازگشت به تعاملات بین المللی دانسته اند و در این میان مردمی که گرفتار بعضی افراد که برجام آتش می زدند و بعضی دیگر به احیای آن امید بسته اند.
آنچه واضح و آشکار است از رونق بازار و اقتصاد و سطح افکار عمومی در جامعه حاضر و مردمی که هشت سال برای دفاع از کشور بهترین جوانان خود را تقدیم کرده اند اینکه وظیفه مسئولین بلند پایه نظام در جلوگیری از جنگ و درگیری نظامی و جلوگیری از توحش اسراییل و گرفتار شدن در آرزوی دشمنان منطقه ای و بین المللی ایران اسلامی، جامه عمل پوشانده شود و این تصمیم دوری از جنگ و حفظ ایران و مردم از درگیری تحمیلی نظامی با هر کشور و هر ائتلافی بسیار مهم و تاریخی و استراتژیک و منشاء قضاوت نسل های بعد خواهد بود.

 
 

اشتراک گذاری