امروز پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۴

آرامش حلقه مفقودی نیاز مردم استان!

کد خبر: 8649
زمان انتشار: ۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۱ قبل از ظهر -
277 بازدید

یادداشت روز به قلم روح اله ساعدی؛

آرامش حلقه مفقودی نیاز مردم استان!

 

اینروزها همه نیاز به آرامش داریم، آرامشی سرشار از دوام و بقا تا آنچنان به دل هایمان بچسبد که غم روزگار مثل اعتراضات به گرانی ها، غم آوار ساختمان متروپل آبادان، یا حتی نگرانی از عدم احداث سد فینسک در سمنان و… را از یاد ببریم و جوانه های امید و غنچه های انگیزه را در سرزمین دل هایمان شکوفا ببینیم. آرامشی از جنس خبرهای خوب، نه اجرای پرحاشیه برنامه “سلام فرمانده” در استادیوم آزادی و یا حواشی جشنواره کن که نمک بر زخم ها بیفزاید.

اتفاق های خوب، آرامشی از جنس کارهای خوب، پیگیری های خوب و حال و آینده خوب و نیک که باقی الصالحات هم باشد. اینروزها، این هفته ها، این سال ها، این آرامش، نبودنش را بیشتر از هر بودنی به رخ مان کشیده است، و بودنش، برایمان آرزویی شده که سال هاست مدام به دنبالش می دویم و صد البته، کمتر آنرا می یابیم و کمتر لذت می بریم. همه، وعده روزهای خوب آینده را می دهند، همه از هفته ها و ماه ها و سال هایی سخن می گویند که در افقی نه چندان دور از دست، نورش را نشان خواهد داد و گرمایش را به تن و جان خسته از همه چیزمان خواهد بخشید.

افسوس که این راه، هر روز دورتر، زمانش هر لحظه دیرتر و فاصله های رسیدن به آن، در هر مسیری بیشتر می شود. خیلی از مردم می گویند، آخرین باری که از ته دل خندیده اند واقعا یادشان نیست. برخی ها سالهاست نتوانسته اند، دست زن و بچه هایشان را بگیرند و به یک مسافرت درست و حسابی بروند.چون با چندرغاز حقوق ماهیانه، و افزایش ناچیز سالیانه، به میانه ی ماه هم نمی رسند، لذا یک دغدغه جدی دارند. خیلی از خانوارهای هم استانی غصه دارند، که مدتهاست هر غذایی، هر لباسی، هر وسیله ای، هر کتابی، هر چیزی که خریدنش حق طبیعی آنهاست و می تواند حال دلشان را خوب کند، را دیگر نه می توانند بخرند و حتی نه می توانند اسمی از آن ببرند.خیلی از مردم عزیز این خطه، ماههاست غذای رستورانی نخورده اند، و حتی میوه های نوبرانه ی فصل بهار را نچشیده اند، و یک لبخند جانانه ای که حال دل خوب کن باشد روی لب هایشان دیده نشده است.‌ حتی گوشی تلفن همراه ها روزی صدبار هنگ می کند و از رکاب دادن به پای ذهن ها طفره می رود. خیلی از شهروندان هم استانی و بویژه جوانان هر روز که پنجره ی فضای مجازی با کلید همین گوشی عهد بوقی را باز می کنند و به دنیای ناشناخته هایشان سرکی می کشند، یا هر شب که این پنجره را می بندند تا نفس راحتی بکشند و کمی از حال و هوای خانه و واقعیت هایش به شُش هایشان بِدَمَد، مدام تشویق می شوند که صبور باشند، و هر روز هزار بار قانون شکرگزاری و دو هزار بار قانون جذب و سه هزار بار آموزه های “کریشنا مورتی” و چهارهزار بار تجربه های “اوشو” و پنج هزار بار جمالت کتاب “راز” را به ذهنشان تزریق کنند، تا از دنیا هیچ انتظاری نداشته باشند،خدا را شکر کنند که سالم هستند و امنیت دارند و خوشحال باشند که هر روز، چیزی بدتر از این برایشان مقدر نمی شود، یا بالیی عظیم تر بر سرم آوار نمی گردد. اما این روزها “ذهن مرکب مردم” یاری نمی کند که زودتر از قبل بفهمند چه کسی پنیر آنها را برداشته و حتی نمی توانند قورباغه ی درونشان را قورت بدهند، و دل و دماغی برای اینکه بیندیشند و ثروتمند شوند را هم ندارند.

اینروزها فقط غم نان است و معیشت! اینروزها مدام به دنبال آفت هایی که به جان برخی جوانان وطن و استان  افتاده دیگر فکر نمی کنند، تنها به به شکم های گرسنه شان فکر می کنند! هر شب خواب می بینند که هزاران موریانه به ساختمان دلشان حمله کرده اند و میلیون ها کرم خراطه تند تند ریشه های امیدشان را می جَوَند.اینروزها و شب ها،باید به دنبال آفت های آرامش مردم گشت و چرخید. به آفت هایی که مدام مثل همان موریانه ها و کِرم ها، اجسام غیر عادی از آرامش را در دهانشان گذاشته اند و فارغ از همه چیز، فقط می جّوند و می خورند؛ آفت هایی مثل خبرهای بد، اتفاق های نامناسب، تصمیم های نادرست، برخی برنامه های ناشدنی، شعارهای دهن پُرکن و به درد نخور، برخی جلسات هَرز و بی ثمر، برخی مدیران باد به غبغب انداخته ی مغرور، بی فکر و بی مغز، برخی مسئولین نان به نرخ روز خور! و مسئولیتهای بزرگ تر از آدم های بی انصاف و بی وجدان و میزپرست، وجایگاههای چاق تر از اندیشه و ظرفیت بعضی مدیرها،برخی حرفهای تکراری پشت تریبونی،برخی امیدآفرینی های واهی، دروغ وبی صداقتی، تَزویر و ریا، اتهام و اَنگ زدن ها،ونشنیدن هاوندیدن ها و نخواستن های دردآور همیشگی که همچنان هستند. واقعا با این همه آفت های آرامش در یک جامعه آن هم یک جامعه استانی چه باید بکنیم؟!

اشتراک گذاری